سایت گلچین مطالب وب

و برگ برگ شقایق
به دست باد افتاد
چقدر
دیر گرفته است
ای خدا
باران

بنوش
مهربان من
حسن
از زهر
و زهر کینه
جواب مهربانی است آقا

هزار نقش

هزار رنگ
هزار تو در تو
هزار بار تو را که من
گل کرده ام ای عشق
و باز روبروی منی
به رنگ و نقشی نو

چه اشتباه رفته ام به راه دیگری خدا
و دور دور گشته ام به عمق باوری خدا
منم کشیده ننگ ها میان خار و سنگ ها
و می خری مرا به چه؛ به کاهی وپری خدا
بلند بینوای من و خانه ی کلاغ ها
عقاب و تیری از پرش به چنگ کافری خدا
قسم به چشمه سارها قسم به جویبار ها
زعشق توبه می کنم چو گرگ دیگری خدا
و ننگ تا ابد بر آن که دست می کشد زعشق
و آخرش نمی زند به سیم آخری خدا

تنها
کنار دهکده
من ماندم و بلوط
من ماندم و خروس
من ماندم و شغال
من ماندم و درخت توت راه باغ
شاید من و بلوط
اشتباه کرده ایم
یعنی کلاه رفته بر سر من و بلوط؟!

رفع ابهام ندارد
حد چشمان تو ؛ نه
مشتق مرتبه ی چندم
لب های تو را می گیرم.

هوای تو کرده
دل بی قرارم
همه آرزویم
و دار وندارم
ز درد فراقت
به باران نگفت
و یک گوشه را با
بیابان نگفتم
نه؛ یک قاصدک هم
خبر را ندارد
نباید کسی در
دلم
پا گذارد

مردی که دست هایش با عشق کار دارد
پاییز عطر مهرش بوی بهار دارد
فهمیدم از نگاهش از نسل باغبان است
می گوید او برایم سارا انار دارد
با شمع می چکد بر انشای علم و ثروت
یعنی هنوز دانش آن اعتبار دارد
رفتم به فکر کفری گچ را به تخته کوبید
شاگرد کوی رندی با "من" چکار دارد
در دست های سبزش صد خار مانده از گل
خندید و گفت هر گل یک جور خار دارد
سیلاب اشک شورید بر گونه های لبخند
تا هست از گل سرخ او انتظار دارد

سکوت
عاشقانه ای است که
غرور را می شکند
و عشق
چشم به راه سکوت
می ماند